شخصی نویسی‌های یک نفر
RSS
  • Home
  • گالری نمونه کارهای گرافیکی
  • تماس با من

6 مه 2016

92- قائمین

اول نوشت: اللهم عجل لولیک الفرج

ابتدای خطبه دوم نمازجمعه ی شهرستان لواسان، امام جمعه محترم سلام به چهارده معصوم علیهم السلام میدن و قاعدتا هنگام اسم بردن از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همه نمازگزارها به احترام ولیعصر ارواحنا فداه می ایستند و امام جمعه محترم بلافاصله دعای سلامتی امام زمان رو میخونند ولی متاسفانه تعدادی از نمازگزارها در زمان دعای سلامتی می نشینند، درسته که هیچ دستوری برای ایستادن در هنگام دعا نیست ولی حداقل یک دقیقه به احترام امام زنده و حاضر نمی ایستند تا برای سلامتیشون دعا کنند، من موندم آیا این کسانیکه یک دقیقه نمیتونند بایستند و دعا کنند میتونند در قیام امام زمان شرکت کنند؟!؟! البته که فکر نکنم بتونند چون وقتی مکبر انتهای نماز عصر دعای فرج (الهی عظم البلا… ) میخونه همه به فکر خروج از مصلی هستند و کسی چند دقیقه برای دعای فرج دست به آسمون برنمی داره تا برای بهترین دوستش دعا کنه

پ.ن: خدایا ما را از قائمین حق قرار بده

توسط علی معتمدکیا • اجتماعی, دل نوشت • 0 • Tags: اللهی عظم البلا, امام زمان, ایستادن, دعای فرج, قائم

3 مارس 2016

91- حسرت

به وقتایی یه کارایی نباید کرد، وقتی انجامش دادی دیگه میشه یه افسوس بزرگ که هیچ وقت نميشه درستش کرد و بعد از اون هر وقت بهش فکر کنی قلبت درد میگیره و میگی کاش توی اون موقعیت درست تصمیم گرفته بودم. 🙁

پ.ن1: یکبار قبل پیاده روی اربعین، یکبار هم همین چند روز پیش توی قنادی
پ.ن2: لعنت به تصمیمهای اشتباه

توسط علی معتمدکیا • دل نوشت • 2 • Tags: Li-Ning, اربعین, پیاده روی, تصمیم اشتباه, فارغ التحصيلي

3 مارس 2016

90 – Reject call – I’m in a meeting

1) احترام گذاشتن به بزرگترها چیزی هست که ما ایرانیها به داشتنش فخر میفروشیم، کلا خودمون توی فرهنگ بالاتر از کل دنیا می دونیم.
2) بزرگتر بزرگتره فرقی هم نمیکنه این بزرگتر از نظر سن باشه یا رتبه و وجهه اجتماعی، کاری و یا سیاسی
3) غالبا بدست آوردن یا یاد گرفتن فرهنگ یک ابزار یا تکنولوژی جدید برای ماها خیلی دیر اتفاق می افته
4) جلسه برحسب رتبه کسی که دعوت به جلسه رو فرستاده و یا در جلسه حضور داره رتبه بندی ميشه، مثلاً جلسه ای با حضور چند تا هم رده خیلی خودمونی برگزار میشه (خصوصا رده های پایین) تا جلسه هایی با رده های مختلف

*)دوست عزیز وقتی جلسه ای برگزار ميشه وتوی اون جلسه مدیر متین و خاکی رییس جلسه هست و بر حسب احترام به بزرگتر و فرهنگ استفاده صحیح از تکنولوژی جدید، یا گوشی موبایلتو خاموش کن یا حداقل سایلنت کن، یه قسمتی روی تمام گوشی های هست که اغلب ازش استفاده نمیکنیم. و اون rejected call with by sms هست که میشه خیلی راحت تماس قطع کرد و به صورت خودکار یک پیامک برای تماس گیرنده فرستاد که الان توی جلسه هستم، بعداً زنگ میزنم و…

بیاییم همیشه از هر تکنولوژی به درستی مصرف کنیم.

پ.ن1: دوست عزیز توی جلسه با مدیریت جواب تلفنت بدی و کارهای خط تولیدت رتق و فتق کنی کسی نميگه کاری هستی، مشکلات خطت قبول و دنبال حلشون باش تا مجبور به تشکیل جلسه فوق العاده نشیم.
پ.ن2: با یکم وقت گذاشتن و ذوق به خرج دادن میشه لیست پیامکهای ریجکتی تغییر داد و برای موقعیت های مختلف پیامک آماده کرد

توسط علی معتمدکیا • روزمرگی • 2 • Tags: تکنولوژی, جلسه, شعور, فرهنگ, موبایل

6 ژانویه 2016

89- باید گذاشت و گذشت

حدود دو سال یش که تب کاشت مو داشت راه می افتاد تقریبا اولین باری بود که یکی از دوستان بهم پیشنهاد داد که من هم برم و مو بکارم، البته قبلتر که هنوز این روش جدید نیومده بود برادرخانمم میگفت که بریم بکاریم، هنوزم که هنوزه کم نیستندند کسایی که گاه و بی گاه بهم پیشنهاد کاشت مو میدن.

یکیش همین پریروز که بعد حدود ده سال به آرایشگاه قدیمی رفتم و آرایشگاهیه از همون اول که نشستم روی صندلی یه بند پیشنهاد داد و مثال از افراد آشنا می اورد، آخر سر هم اجرت کامل نگرفت و گفت هر چی باشه موهای شما کامل نیست که کامل اجرت بگیرم 😐

ولی واقعا برام هیچ وقت مهم نبوده، چه موقع هنرستان که متوجه شدم باید از عینک استفاده کنم چه از حدود 27 سالگی که یواش یواش موهام ریزش زیادی پیدا کرد.

خیلی ها با عینکهای لنز قویتر و خیلیای دیگه بدون مو دارند زندگی میکنند، اتفاقا این تغییر توی وجود آدم باعث تفکر به خیلی چیزای دیگه است، مثلا من جوابی به تمامی دوستان و آشناهایی که پیشنهاد عمل چشم و کاشت مو میدند دارم که مصداق آیه شریفه “کل من علیها فان” هست.

راستش مهم نیست، اصلا مهم نیست، خیلی چیزای دیگه هست که آدم باید بیشتر مواظبش باشه، این چیزا مال این دنیاست

پ.ن1 : دیروز اولین امتحان آخرین ترم دادم

پ.ن2 : چیزی دیگه ندارم بگم 😊

توسط علی معتمدکیا • دل نوشت • 1 • Tags: fit, دنیا محل گذر است, زیبا, سوره الرحمن, عمل زیبایی, عینک, کاشتن مو

4 ژانویه 2016

88-تکراریها و مهملات

اوایل شبکه های مجازی که فقط مبتنی بر کامپیوترهای رومیزی بود کاربردهای بهتری داشت و بیشتر در حد ابراز وجود، قرار دادن اطلاعاتی که هر کس داشت و یا حتی دوست یابی بود، ولی با رونق شبکه های اجتماعی روی گوشیهای همراه و فراگیر شدن این شبکه ها و عوض شدن بافت شبکه های اجتماعی کاربرد شبکه های اجتماعی متفاوتتر و تا حد زیادی باعث رژه رفتن روی اعصاب مخاطبهایی شد که شبکه های قدیمی رو زندگی کرده بودند، بیشتر مطالبی که در گروه هایی که مثلا در تلگرام دست به دست میشه  مهملات و جفنگیات هستند که مطمئنا ظرف دو سه روز در تمام گروه ها بارها اون مطلب رو خواهید دید، متاسفانه این جور پیامها هم غالبا در حیطه دین و مذهب هستند و با مغالطه کاری (اخلاط درست و غلط) مخاطب ساده انگار به غلط وادار به باز ارسال اون مطالب میکنه و همین میشه که یه مطلب در مدت خیلی کوتاهی چند بار به دست آدم میرسه.

تو تلگرام امکان جدیدتری به نام کانال راه افتاد و اوایل این سرویس جای امیدواری بود که حداقل مطالب کانالها دست اول باشه و کپی پیست مطالب دیگران نباشه ولی متاسفانه کانالها هم دچار این درد شدند و کور سوی نوری که بود هم از بین رفت.

پ.ن1: بعد از امتحانها باید یه خونه تکونی اساسی تو انتخاب گروه ها و کانالها بکنم

پ.ن2: خودم مدیر دو تا گروه و دو تا کانالم، سعی خودم و ادمینام تولید محتوا یا بازنشر از کتب معتبر بوده

توسط علی معتمدکیا • اجتماعی • 0 • Tags: امکان کانال تلگرام, تلگرام, توئیتر, شبکه مجازی, شبکه های مجازی, فیس بوک, کانال تلگرام, گروه تلگرام, واتس اپ, وایبر

2 ژانویه 2016

87- الکترونیک VS خودرو

دم دمای امتحاناته و هر چی توی این سه ماهه کاشتیم (که اصلا کاشتنی نبوده J ) باید درو کنیم.

خیلی وقت بود اینجا ننوشته بودم ولی ان‌شاء الله از این به بعد مرتب می‌نویسم، این قولی که بارها دادم و نتونستم روش ثابت قدم بمونم، ان‌شاء الله این دفعه دیگه بتونم سر قولم بمونم.

دنیای خودرو دنیای قشنگیه و دیدن مجله‌های صنعت خودرو،‌ مجله ماشین و کالایاب خودرو آدمُ بیشتر به این دنیا جذب می‌کنه ولی علاقه من به این قشنگی زیاد نیست بیشتر دوست داشتم مجلات الکترونیک و دیجیتالُ برای کارم ورق می‌زدم تا مجلات خودرو، الکترونیک یه دنیای دیگه‌ایه برام، هیچ‌وقت یادم نمیره وقتی صبح‌ها می‌رفتم تابا و میشستم سر بردهای پری‌آمپلی‌فایر و پاور و کنترل و … گذر زمان برام غیر قابل احساس بود، چشم باز میکردم میدیدم ساعت شده 12 ظهره، غرق بودم لای مقاومتها و خازنها و آی‌سی‌ها، اواخر فعالیتم توی تابا هم که دیجیتال وارد شرکت شده بود و دنیاش چند برابر بزرگتر شده بود.

نمی‌دونم دوباره می‌تونم برگردم به این دنیا یا نه (البته صرفاً نه خود شرکت تابا) حتی به اندازه تحقیقهای خونگی خودم ولی می‌دونم زندگی توی دنیای الکترونیک رفرش کلی می‌کنه روح و جسممُ

پ.ن1: همیشه آدم برای پیدا کردن یه مسیر به یه جرقه احتیاج داره

پ.ن2: جرقه الکترونیک توی ذهن من (تقریباً دوم، سوم دبستان) توسط دایی حمیدم زده شد.

پ.ن3: جرقه قرآن خوندنم هم توسط دایی حمیدم زده شد.

پ.ن4: جرقه کامپیوتر توسط مهنوش خانم و شوهرشون زده شد ولی تثبیتش توسط دایی سعید و دایی حمیدم بود.

پ.ن5: با اینکه یه خورده اختلافی با دایی حمیدم دارم ولی همیشه مدیونشم و دوستش دارم

توسط علی معتمدکیا • دل نوشت • 0 • Tags: الکترونیک, ایران خودرو, تابا, خودرو, دایی حمید, دایی سعید, قرآن

2 سپتامبر 2015

86- تنهایی مهران

دیشب سریال تنهایی لیلا تموم شد و یکی از معدود سریالهایی بود که من از اول به خودش جذب کرد. این جذابیت هم نه به خاطر این که سریال خیلی قوی بود که صد البته ایرادهای بزرگی هم میشد ازش گرفت ولی وجود چندین نفر توی این سریال باعث شد از همون موقع که تیزرهای تبلیغاتیش پخش میشد منو به خودش جذب کنه، افرادی مثل استاد اکبر زنجانپور، آقای حامد عنقا و آقای محمدحسین لطیفی.

وقتی آقای زنجانپور یه متنی انتخاب میکنه که توش بازی کنه خودش دلیل خوبیه برای دیدن ، کارگردانی آقای لطیفی هم که شناخته شده است، نویسندگی حامد عنقا هم از سریال نردبام آسمان توی ذهن من جا وا کرده و همین اسم به تنهایی برام دلیل خوبی بود که بخوام این سریال دنبال کنم.

خداییش هم سریال خوبی بود و در کنار معضلات اجتماعی مانند دهن بینی، دخالت در کار دیگران، زود قضاوت کردن و … به یادآوری یه سری باورهای مذهبی هم پرداخته بود، ولی تعجب میکنم این سریال که بیننده خوبی هم داشت چرا باعث نشد تا صدای اقشار مختلف در بیاد، مگه آقای زرین با اون همه شارلاتان بازیاش نماینده صنف بنگاه دارها توی این سریال نبود؟ مگه آقای هوشمندی با اون همه دوز و کلک نماینده وکلا توی این سریال نبود؟

شاید خیلیا پیش خودشون بگن که نه بابا اینا هم یکی از هزاران بنگاه داران و وکلا هستند که بین این همه از همکاران خوبشون گم هستند، خب شاید هم درست باشه ولی یه سوال، چرا درباره سریال‌هایی که مهران مدیری می سازه اینطوری فکر نمی‌کنیم، چرا وقتی مهران مدیری دست به کار میشه و یه سریال طنز می سازه که میلیونها نفر پای تلویزیون میخکوب میکنه بعد از گذشت چند قسمت بدهکار تمامی صنوفی میشه که در سریالش بهشون پرداخته، مگه فساد این وکیل با فساد وکیل در حاشیه فرق آنچنانی داشت، تازه نقش وکیل این سریال باورپذیرتر از وکیل لوده در حاشیه بود.

مگه بنگاه دارها صنف ندارند که بعد از چند قسمت شروع کنند به اعتراض و تهدید؟ یا فقط جامعه!!! پزشکی بلد هستند تهدید کنند که یه سریال باید تعطیل بشه تازه انجمن وکلا هم میبینه بد موقعی هم نیست که اونها هم خودی نشون بدن و به وکیل لوده فیلم گیر بدن و هم‌راستا با اطباء پافشاری کنند و انقدر پافشاری میکنند تا سریال نود قسمتی بشه سه سریال سی قسمتی و سری اولش سریع جمع و جور بشه و دو سری بعدیش هم با تغییرات اساسی در فیلمنامه بعدا پخش بشه.

البته فقط این مورد نیستا تقریبا این اتفاق توی تمامی سریال‌هایی که مدیری ساخته کم و بیش اتفاق افتاده، اصلا به زعم خیلیا اسم مهران مدیری حساسیت آوره، به نظر من نقش وکیل و بنگاه دار سریال تنهایی لیلا خیلی باورپذیر تر از پزشکان و وکیل سریال درحاشیه بود و به همین دلیل میتونست در حاشیه بدون حاشیه ادامه پیدا کنه.

 

پ.ن : راستی اسم بهادر زمانی براتون آشنا نیست؟ همون بازیگر سید و روحانی سریال تنهایی لیلا که اتفاقا جازیست گروه موسیقیه و اتفاقا نقش حضرت ابالفضل علیه السلام توی فیلم رستاخیز بازی کرده بود.

توسط علی معتمدکیا • اجتماعی • 0 • Tags: پزشک, تنهایی لیلا, حامد عنقا, در حاشیه, زنجانپور, کانون وکلا, مدیری, مهران مدیری, وکیل

15 آگوست 2015

85- ننوشتن

دوست ندارم جزو وبلاگ ننویسا باشم
مطلب هم برای نوشتن زیاد دارم ولی وقتی حس نوشتن دارم وقت ندارم (مثلا و غالبا بعد از جلسات انقدر مطالب، موارد، افراد، نقطه نظرات مختلف میبینم) و وقتی وقت دارم حس نوشتن ندارم، مثل همین الان که از زور خستگی دلم میخواست بجای تایپ کردن رو صندلی سرویس ولو میشدم و میخوابیدم.

الحمدلله انقدر دور و برم از کارهای مختلف شلوغ کردم که برای به سرانجام رسوندن کارهام باید وقت و انرژی زیادی خرج کنم، الحمدلله خودم راضیم چون معتقدم همه کارهامو بخاطر رضایت خدا میکنم و ان شاء الله از برکت رضایت خدا من هم یه کوله بار کوچیکی دست و پا کنم

دعا بفرمایید
والحمدلله رب العالمین

توسط علی معتمدکیا • روزمرگی • 0 • Tags: افراد مختلف, توکل به خدا, جلسه, خدا, رضایت خدا, وبلاگ, وبلاگ نویسی

5 جولای 2015

84- یک روز غیر از رمضان :(

طبق معمول بعد از سحری خوابیدم تا بعد یه ساعت بیدار بشم و راه بیافتم سمت شرکت ولی چشمتون روز بد نبینه هنوز نیم‌ساعت از خوابم نگذشته بود که با درد خیلی شدیدی بالای شکمم زیر جناق سینه از خواب بیدار شدم، اول تو حال خواب و بیداری فکر کردم لقمه آخرم انتهای مری گیر کرده و پایینتر نمیره، داشتم فکر میکردم خب منیکه الان روزه هستم اینو چجوری بدم بره پایین که با صدای همسرم دیگه کاملاً از خواب بیدار شدم که گفت: دلت درد میکنه؟
من با سر حرفشو تایید کردم و دوباره گفت: پاشو نبات سوخته و رانیتیدین بخور  و خودش قبل از من پاشد و یه لیوان نبات سوخته برام آماده کرد و شروع کرد به گشتن برای رانیتیدین، بعد از خوردن این دو تا و راه رفتن متوالی تو طول خونه و خوردن یه لیوان آبجوش و عسل یواش یواش خوب شدم.

وقتی ساعت 5:30 بیدار شدم که برم سرکار حس خیلی بدی داشتم که بخاطر هیچ و پوچ روزه ام باطل شده، این حس بد باهام بود تا نماز ظهر، بعد نماز یکم سبک شدم و تقریبا شدم خودم.

اینطوری شد که نیم ساعتی از سحر نگذشته مجبور شدم  روزه مو بشکنم و تا الان که حدود یک ساعت به افطار مونده با اینکه روزه نیستم ولی عین روزه ها هیچ کاری که مبطل روزه باشه دیگه انجام ندادم.

پ.ن۱: راستش فکر کنم بدونم چرا امروز روزه ام باطل شد، تقصیر خودمه، خداجون نوکرتم، غلط کردم.

پ.ن۲: داشتن یه فرشته تو خونه که اسمش همسر باشه نعمته.

پ.ن۳: امروز شش واحد تابستون برداشتم، درسای تخصصی و سنگینی مونده برای این آخر سر، محتاج دعای همگی هستم تو این شبهای عزیز.

توسط علی معتمدکیا • روزمرگی • 0 • Tags: رانیتیدین, رمضان, روزه, روزه خور, نبات

2 جولای 2015

83- ختم قرآن

حدود 20 سال هست که خداوند بهم توفیق داده و هر سال ماه رمضون یه ختم کامل قرآن می‌کنم، البته یک و یا حداکثر دو باری نتونستم ختم کنم که دلیلش نداشتن اراده برای ختم بود ولی امسال تا الان فقط 7.5 جزء خوندم (یعنی نصف مقداری که باید می‌خوندم).

 

دعا کنید که توی این 15 روز باقیمنده بتونم جبران کنم 🙁

 

پ.ن: یادمه پارسال همون سه روز اول یه جزء جلو افتادم و تا آخرش با خیال راحت پیش رفتم

توسط علی معتمدکیا • دل نوشت • 0 • Tags: ختم قرآن, ماه رمضان, ماه رمضون

«< 2 3 4 5 6 >»

دسته‌ها

  • اجتماعی
  • اندروید
  • برنامه نویسی
  • تجربه
  • دل نوشت
  • روزمرگی
  • کتابخواری

بایگانی شمسی

  • فروردین ۱۴۰۱ (۳)
  • اسفند ۱۴۰۰ (۲)
  • دی ۱۴۰۰ (۱)
  • مرداد ۱۴۰۰ (۱)
  • آذر ۱۳۹۹ (۱)
  • مهر ۱۳۹۹ (۴)
  • شهریور ۱۳۹۹ (۲)
  • مرداد ۱۳۹۹ (۱)
  • تیر ۱۳۹۹ (۲)
  • آذر ۱۳۹۶ (۱)
  • آبان ۱۳۹۶ (۱)
  • مهر ۱۳۹۶ (۲)

دسته‌بندی‌ها

  • اجتماعی
  • اندروید
  • برنامه نویسی
  • تجربه
  • دل نوشت
  • روزمرگی
  • کتابخواری

بیشترین پاسخ‌ها در پست

  • 65 – پایمال کردن هوای زیبا
    4 comments
    چند روزی بود که آسمون تهران
  • 95- روح در جسم بی جان
    3 comments
    چند روز پیش پدر یکی از دوستان
  • 74 – سیزده به در
    2 comments
    متاسفانه چند روزیه که با یه
  • 67 – بزرگترین بازار متحرک دنیا
    2 comments
    حدود دو سه ماهی هست که از مترو
  • 56 – …
    2 comments
    ترم سوم درسی داشتیم به نام

برچسب‌ها

آموزش اربعین استر امکان جدید اینستاگرام امیر حسین مدرس انرژی مثبت اینستا گرام بزرگ شدن بچه ها بیوک میرزایی ترک دوستی تلگرام جلسه حجاب خشایارشا خشایار شاه دوستی روز اول هفته روز اول کاری ریشه سیزده بدر سال 57 سال94 سال انقلاب سبزه گره زدن سیزده به در شعور شنبه شیعه فالور فالوینگ فرهنگ قافله عمر مردخای نحس نحسی سیزده به در هامان وبلاگ وبلاگ نویسی پدر پرویز ربیعی پرویز نارنجیها پریچهر بهروان پسر پوریم گذر عمر گفتگو

آمار

↑

© شخصی نویسی‌های یک نفر 2022
اجرا شده توسط همیار وردپرس