89- باید گذاشت و گذشت

حدود دو سال یش که تب کاشت مو داشت راه می افتاد تقریبا اولین باری بود که یکی از دوستان بهم پیشنهاد داد که من هم برم و مو بکارم، البته قبلتر که هنوز این روش جدید نیومده بود برادرخانمم میگفت که بریم بکاریم، هنوزم که هنوزه کم نیستندند کسایی که گاه و بی گاه بهم پیشنهاد کاشت مو میدن.

یکیش همین پریروز که بعد حدود ده سال به آرایشگاه قدیمی رفتم و آرایشگاهیه از همون اول که نشستم روی صندلی یه بند پیشنهاد داد و مثال از افراد آشنا می اورد، آخر سر هم اجرت کامل نگرفت و گفت هر چی باشه موهای شما کامل نیست که کامل اجرت بگیرم ?

ولی واقعا برام هیچ وقت مهم نبوده، چه موقع هنرستان که متوجه شدم باید از عینک استفاده کنم چه از حدود 27 سالگی که یواش یواش موهام ریزش زیادی پیدا کرد.

خیلی ها با عینکهای لنز قویتر و خیلیای دیگه بدون مو دارند زندگی میکنند، اتفاقا این تغییر توی وجود آدم باعث تفکر به خیلی چیزای دیگه است، مثلا من جوابی به تمامی دوستان و آشناهایی که پیشنهاد عمل چشم و کاشت مو میدند دارم که مصداق آیه شریفه “کل من علیها فان” هست.

راستش مهم نیست، اصلا مهم نیست، خیلی چیزای دیگه هست که آدم باید بیشتر مواظبش باشه، این چیزا مال این دنیاست

پ.ن1 : دیروز اولین امتحان آخرین ترم دادم

پ.ن2 : چیزی دیگه ندارم بگم ?