102 – عادت

امروز که اومدم اینجا این مطلب بنویسم متوجه شدم یه کد برنامه‌نویسی که باید به صورت پیشنویس ذخیره می‌شد رو اشتباهاً منتشر کردم، از ششم شهریور تا الان روی سایت بوده هیچکس نه کامنتی گذاشته که این چیه نه دوستان نزدیکتر پیامکی چیزی فرستادند، این معلوم میشه توی این کلبه خرابه خودمم و خودمم و خودم، هیچکس هم راهش به این طرفها نمی‌افته. 🙂

و اما این پست:

وقتی یه چیزی هی تکرار بشه و تکرار بشه برای آدم میشه عادت، به قول قدیمی‌ها هم ترک عادت موجب مرضه ، یه دوستی دارم که تا نیمه شهریور تقریباً هر روز همدیگه‌رو میدیدیم و با هم درباره مسائل مختلف صحبت می‌کردیم، آدم خیلی بی‌تکلف و دوست داشتنی بود، هیچ وقت دوست نزدیکم نبود و از خیلی نظرها هم کلاً با هم متضاد بودیم ولی همدیگرو می‌دیدیم و با هم معاشرت داشتیم تا اینکه شد واقعاً دوست نزدیکم، یه روز ناغافل بهم خبر دادند که داره میره آمریکا و به محض اینکه دیدمش به هم گفت لاتاری برنده شده و داره کاراش می‌کنه که بره آمریکا زندگی کنه، راستش دلم ریخت از اینکه دیگه ندارمش دیگه هر روز با اون لبخند مهربونش نمیبینمش، دیگه هر روز “سلام، ارادت دارم”هاشو نمی‌شنوم.

حالا دیگه امید حدود یک‌ماهه که رفته و ارتباط ما شده با تلگرام و ایمو، چند روز پیش که به دفتر کارش رفتم جای خالیش دیدم و بیشتر ناراحت شدم، از میز و صندلی و کامپیوترش عکس گرفتم و براش فرستادم و گفتم که جاش خیلی خالیه، ان شاء الله همیشه سلامت، موفق و شاد باشه.

قدر دوستان و دوستی‌هاتون بدونید، هر چند دوستی‌های کوچیکی باشند (برای کی این جمله آخر نوشتم نمی‌دونم، کسی نمی‌خونه این مهملاتو که :))