وقتی صحبت از آب میشه همه یاد زلالی و شفافی می افتیم، ولی اگه این آب زیادی یه جایی بمونه میگنده، لجن زار میشه، باتلاق و غیر دوست داشتنی میشه.
رابطه ما آدمها هم مثل همین آب میمونه، بعضی دوستیا یه عمر مفید داره و وقتی به سر بیاد دوستی از زلالیت در میاد و …، خصوصا اگه یه آب زلالتر دیگه ای باشه که طرف بدونه این آب موقتی نیست و دائمیه و همه جا همراهته، اونوقت تویی که همیشگی نیستی مجبوری کنار بری.
احتیاج نیست که طرف بگه دیگه حضورت زیادیه فقط کافیه وقتی بهش پیامک میدی چند ساعت بعد جواب بده و تو جواباش به یک کلمه و دو کلمه اکتفا کنه (در حالیکه قبلا تو پیامکها کتاب رد و بدل میکردید).
چند سال پیش وقتی توی مسافرت بودم خبر رفتن یه دوست شنیدم، اون موقع یاد این شعر افتادم: «او میرود دامن کشان/من زهر تنهایی چشان/ دیگر مپرس از من نشان/ کارام جانم میرود» حالا هم همون شعره ولی این کجا و اون کجا.
بعضی وقت باید دل کند، هر چقدر هم که سخت باشه
27 سپتامبر 2016
94- استهلاک
وقتی صحبت از آب میشه همه یاد زلالی و شفافی می افتیم، ولی اگه این آب زیادی یه جایی بمونه میگنده، لجن زار میشه، باتلاق و غیر دوست داشتنی میشه.
رابطه ما آدمها هم مثل همین آب میمونه، بعضی دوستیا یه عمر مفید داره و وقتی به سر بیاد دوستی از زلالیت در میاد و …، خصوصا اگه یه آب زلالتر دیگه ای باشه که طرف بدونه این آب موقتی نیست و دائمیه و همه جا همراهته، اونوقت تویی که همیشگی نیستی مجبوری کنار بری.
احتیاج نیست که طرف بگه دیگه حضورت زیادیه فقط کافیه وقتی بهش پیامک میدی چند ساعت بعد جواب بده و تو جواباش به یک کلمه و دو کلمه اکتفا کنه (در حالیکه قبلا تو پیامکها کتاب رد و بدل میکردید).
چند سال پیش وقتی توی مسافرت بودم خبر رفتن یه دوست شنیدم، اون موقع یاد این شعر افتادم: «او میرود دامن کشان/من زهر تنهایی چشان/ دیگر مپرس از من نشان/ کارام جانم میرود» حالا هم همون شعره ولی این کجا و اون کجا.
بعضی وقت باید دل کند، هر چقدر هم که سخت باشه
توسط علی معتمدکیا • دل نوشت • 0 • Tags: ترک دوستی, دوستی