52 – حجاب

من از موقعی که همسریُ یادم میاد (شاید تعجب کنیداز این جمله ولی من و همسری فامیل بودیم و من از کوچیکش می‌شناختمش) عادت به چادرکشی (چادر کشدار) نداشته و یکی دوباری که اول ازدواج بهش گفتم چرا چادرکشی سرت نمیکنی، میگفت که خوشش نمیاد و از رو گرفتن بیشتر خوشش میاد – به کسی نگید من هم از نوع روگرفتنش خیلی خوشم میاد، یه جور خاصه، کپی رایتش هم مال خودشه ^_^ -.
تا اینکه اراده کرد ورفت دنبال گواهینامه اش و بخاطر اینکه پشت فرمون راحت باشه و نخواد هی رو بگیره، یکی از چادرهاشُ کش انداخت و پشت فرمون از چادر کشی استفاده کرد، اینطوری شد که حجاب اغلب مواقع همسری شد رو گرفتنی و حجاب جاها و کارهایی که چادرکشی کارو راحتتر میکنه شد چادرکشی.

الان که تو قطاریم و کولر قطار کار نمی‌کنه و چیزی به آب پز شدنمون نمونده حجاب خیلی ها شل شده ولی حجاب همسر من میلیمتری تکون نخورده

به آدمها خیلی چیزا ارث میرسه، فقط خدا کنه آدم درست از ارثش نگهداری کنه، همسری هم ارثی که از طرف مادرش حضرت زهرا علیهاالسلام رسیده رو خوب نگهداری میکنه.