27 سپتامبر 2016
94- استهلاک
وقتی صحبت از آب میشه همه یاد زلالی و شفافی می افتیم، ولی اگه این آب زیادی یه جایی بمونه میگنده، لجن زار میشه، باتلاق و غیر دوست داشتنی میشه.
رابطه ما آدمها هم مثل همین آب میمونه، بعضی دوستیا یه عمر مفید داره و وقتی به سر بیاد دوستی از زلالیت در میاد و …، خصوصا اگه یه آب زلالتر دیگه ای باشه که طرف بدونه این آب موقتی نیست و دائمیه و همه جا همراهته، اونوقت تویی که همیشگی نیستی مجبوری کنار بری.
احتیاج نیست که طرف بگه دیگه حضورت زیادیه فقط کافیه وقتی بهش پیامک میدی چند ساعت بعد جواب بده و تو جواباش به یک کلمه و دو کلمه اکتفا کنه (در حالیکه قبلا تو پیامکها کتاب رد و بدل میکردید).
چند سال پیش وقتی توی مسافرت بودم خبر رفتن یه دوست شنیدم، اون موقع یاد این شعر افتادم: «او میرود دامن کشان/من زهر تنهایی چشان/ دیگر مپرس از من نشان/ کارام جانم میرود» حالا هم همون شعره ولی این کجا و اون کجا.
بعضی وقت باید دل کند، هر چقدر هم که سخت باشه
13 اکتبر 2017
102 – عادت
امروز که اومدم اینجا این مطلب بنویسم متوجه شدم یه کد برنامهنویسی که باید به صورت پیشنویس ذخیره میشد رو اشتباهاً منتشر کردم، از ششم شهریور تا الان روی سایت بوده هیچکس نه کامنتی گذاشته که این چیه نه دوستان نزدیکتر پیامکی چیزی فرستادند، این معلوم میشه توی این کلبه خرابه خودمم و خودمم و خودم، هیچکس هم راهش به این طرفها نمیافته. 🙂
و اما این پست:
وقتی یه چیزی هی تکرار بشه و تکرار بشه برای آدم میشه عادت، به قول قدیمیها هم ترک عادت موجب مرضه ، یه دوستی دارم که تا نیمه شهریور تقریباً هر روز همدیگهرو میدیدیم و با هم درباره مسائل مختلف صحبت میکردیم، آدم خیلی بیتکلف و دوست داشتنی بود، هیچ وقت دوست نزدیکم نبود و از خیلی نظرها هم کلاً با هم متضاد بودیم ولی همدیگرو میدیدیم و با هم معاشرت داشتیم تا اینکه شد واقعاً دوست نزدیکم، یه روز ناغافل بهم خبر دادند که داره میره آمریکا و به محض اینکه دیدمش به هم گفت لاتاری برنده شده و داره کاراش میکنه که بره آمریکا زندگی کنه، راستش دلم ریخت از اینکه دیگه ندارمش دیگه هر روز با اون لبخند مهربونش نمیبینمش، دیگه هر روز “سلام، ارادت دارم”هاشو نمیشنوم.
حالا دیگه امید حدود یکماهه که رفته و ارتباط ما شده با تلگرام و ایمو، چند روز پیش که به دفتر کارش رفتم جای خالیش دیدم و بیشتر ناراحت شدم، از میز و صندلی و کامپیوترش عکس گرفتم و براش فرستادم و گفتم که جاش خیلی خالیه، ان شاء الله همیشه سلامت، موفق و شاد باشه.
قدر دوستان و دوستیهاتون بدونید، هر چند دوستیهای کوچیکی باشند (برای کی این جمله آخر نوشتم نمیدونم، کسی نمیخونه این مهملاتو که :))
توسط علی معتمدکیا • دل نوشت • 0 • Tags: آمریکا, امید, ایمو, ترک دوستی, تلگرام, دوستی, لاتاری, واشنگتن