تتلیتی

چند روزیه که دو تا مطلب تو ذهنم هست که بیام اینجا و بنویسم ولی فرصتش برام پیش نیومد، امشب هم به یه موضع جالب بر خوردم که خالی از لطف نیست نوشتنش و موندنش اینجا، پس اول همین مطلب امشب رو می‌نویسم و اون دو تا رو هم تا با مترو برسم خونه اگر رسیدم می‌نویسم و اگر نرسیدم فردا یا پس فردا می نویسم.

چند سالی میشه که اسم امیر تتلو به گوشم خورده بود و اون موقعی که یه تازه خواننده بی نام و نشون بود یکی از آهنگاش گوش کردم و از شما چه پنهون اصلأ از سبکش و آهنگش و شعرش خوشم نیومد.
هی از دور و نزدیک ازش خبر و سخن می‌شنیدم تا انتخابات سال ۹۶ که خودش چسبوند به حجت الاسلام رئیسی و تقریباً دیگه همه شناختنش و اون موقع سعی کردم یکی دو تا دیگه از آهنگاش بشنوم که هر دفعه با فوران محتویات معده به سمت بالا روبرو شدم و بی خیالش شدم.
البته اینم بگم در حد چند بند و (اگه بشه گفت) بیت گوش کردم و بی ربطی معنا و کلام باعث قطع گوش دادن شد.

ولی خب خوب میدونم طرفدار زیاد داره و یه جورایی طرفداراش براش می‌میرن که به همین طرفدارها میگن: «تتلیتی»

ولی امشب که داشتم از شرکت به سمت مترو می‌اومدم یه شخصی جلو پاک ترمز کرد تا منُ تا ایستگاه مترو برسونه و این فتح بابی شد که حدود ۱۰ دقیقه مجبور شدم به صدای ایشون گوش کنم، اول خواستم کتاب «نیم دانگ پیونگ یانگ» از کیف دربیارم و تمرکزم بدن بهش ولی گفتم بذار شعرش گوش کنم شاید چیزی میگه که این‌همه طرفدار داره، ولی چشمتون روز بد نبینه آهنگش نه شعر داشت، نه سبک، نه موسیقی، نه هر چیزی که بشه آدم ازش خوشش بیاد، یه جاهایی که عملا روی آهنگ فقط! حرف زده بود، بدون هیچ سبکی، انگار یکی آهنگ پلی کرده بشه و یکی داره برات محملات میگه.
خداییش این بشر چی داره که این‌همه طرفدار داره و از طرفی طرفداراش با افتخار خودشون تتلیتی معرفی میکنن!؟!؟

به قول مرحوم عارف لرستانی تو شب‌های برره: خدایا توبه