4 ژانویه 2016
88-تکراریها و مهملات
اوایل شبکه های مجازی که فقط مبتنی بر کامپیوترهای رومیزی بود کاربردهای بهتری داشت و بیشتر در حد ابراز وجود، قرار دادن اطلاعاتی که هر کس داشت و یا حتی دوست یابی بود، ولی با رونق شبکه های اجتماعی روی گوشیهای همراه و فراگیر شدن این شبکه ها و عوض شدن بافت شبکه های اجتماعی کاربرد شبکه های اجتماعی متفاوتتر و تا حد زیادی باعث رژه رفتن روی اعصاب مخاطبهایی شد که شبکه های قدیمی رو زندگی کرده بودند، بیشتر مطالبی که در گروه هایی که مثلا در تلگرام دست به دست میشه مهملات و جفنگیات هستند که مطمئنا ظرف دو سه روز در تمام گروه ها بارها اون مطلب رو خواهید دید، متاسفانه این جور پیامها هم غالبا در حیطه دین و مذهب هستند و با مغالطه کاری (اخلاط درست و غلط) مخاطب ساده انگار به غلط وادار به باز ارسال اون مطالب میکنه و همین میشه که یه مطلب در مدت خیلی کوتاهی چند بار به دست آدم میرسه.
تو تلگرام امکان جدیدتری به نام کانال راه افتاد و اوایل این سرویس جای امیدواری بود که حداقل مطالب کانالها دست اول باشه و کپی پیست مطالب دیگران نباشه ولی متاسفانه کانالها هم دچار این درد شدند و کور سوی نوری که بود هم از بین رفت.
پ.ن1: بعد از امتحانها باید یه خونه تکونی اساسی تو انتخاب گروه ها و کانالها بکنم
پ.ن2: خودم مدیر دو تا گروه و دو تا کانالم، سعی خودم و ادمینام تولید محتوا یا بازنشر از کتب معتبر بوده
13 اکتبر 2017
102 – عادت
امروز که اومدم اینجا این مطلب بنویسم متوجه شدم یه کد برنامهنویسی که باید به صورت پیشنویس ذخیره میشد رو اشتباهاً منتشر کردم، از ششم شهریور تا الان روی سایت بوده هیچکس نه کامنتی گذاشته که این چیه نه دوستان نزدیکتر پیامکی چیزی فرستادند، این معلوم میشه توی این کلبه خرابه خودمم و خودمم و خودم، هیچکس هم راهش به این طرفها نمیافته. 🙂
و اما این پست:
وقتی یه چیزی هی تکرار بشه و تکرار بشه برای آدم میشه عادت، به قول قدیمیها هم ترک عادت موجب مرضه ، یه دوستی دارم که تا نیمه شهریور تقریباً هر روز همدیگهرو میدیدیم و با هم درباره مسائل مختلف صحبت میکردیم، آدم خیلی بیتکلف و دوست داشتنی بود، هیچ وقت دوست نزدیکم نبود و از خیلی نظرها هم کلاً با هم متضاد بودیم ولی همدیگرو میدیدیم و با هم معاشرت داشتیم تا اینکه شد واقعاً دوست نزدیکم، یه روز ناغافل بهم خبر دادند که داره میره آمریکا و به محض اینکه دیدمش به هم گفت لاتاری برنده شده و داره کاراش میکنه که بره آمریکا زندگی کنه، راستش دلم ریخت از اینکه دیگه ندارمش دیگه هر روز با اون لبخند مهربونش نمیبینمش، دیگه هر روز “سلام، ارادت دارم”هاشو نمیشنوم.
حالا دیگه امید حدود یکماهه که رفته و ارتباط ما شده با تلگرام و ایمو، چند روز پیش که به دفتر کارش رفتم جای خالیش دیدم و بیشتر ناراحت شدم، از میز و صندلی و کامپیوترش عکس گرفتم و براش فرستادم و گفتم که جاش خیلی خالیه، ان شاء الله همیشه سلامت، موفق و شاد باشه.
قدر دوستان و دوستیهاتون بدونید، هر چند دوستیهای کوچیکی باشند (برای کی این جمله آخر نوشتم نمیدونم، کسی نمیخونه این مهملاتو که :))
توسط علی معتمدکیا • دل نوشت • 0 • Tags: آمریکا, امید, ایمو, ترک دوستی, تلگرام, دوستی, لاتاری, واشنگتن